۱۳۹۶ آبان ۳, چهارشنبه

نکاتى در بارۀ حزب انقلابى

هر بحثی بر سر قدرت لاجرم پای سازماندهی را به میان می‏کشد. از سوی طبقۀ حاکمه تا جایی که تاریخ به یاد دارد این دولت است که نیروی اصلی حفظ مناسبات موجود بوده است، عاملی که کماکان علی‏رغم دگرگونی‏ها و تحولات اجتماعی بزرگ اهمیت خود را حفظ کرده است. اما در سوی نیروی فرودست و مبارز عامل این سازماندهی در طول تاریخ متفاوت بوده است: از گروه‏های توطئه‏گر و شورشی تا حزب انقلابی. در دورۀ سرمایه‏داری مهمترین عاملی که توانسته در تمامی تجارب موفق خویش، دولت سرمایه‏داری را به چالش بکشد همین عامل اخیر، یعنی حزب انقلابی، بوده است. اما به میزانی که سرمایه‏داری متأخر رو به سازماندهی قدرتمندانه‏تر و جهانی‏تر کرده، نیروی‏های انقلابی نه تنها از ایجاد بین‏المللی مؤثر پاپس کشیده‏اند بلکه حتی اغلب شکل حزبى را نیز وانهاده‏اند و خودِ ایدۀ سازماندهی را نیز گه‏گاه کنار گذاشته‏اند. اما حاصل چه بوده است؟ در حالی که حزب انقلابی که بزرگترین دستاورد نیروی پراکنده اما شورشی علیه وضع موجود بود چندین انقلاب بزرگ و مهمترین اقدامات برآشوبندۀ تاریخ سرمایه‏داری را رقم زده است، فقدان سازماندهی در بهترین حالت به جنبش‏هایی بی‏دوام و موسمی انجامیده که نه فقط سرمایه‏داری که اغلب از به چالش کشیدن یک خط‏مشی سیاسی حکومت‏های انتخاباتی نیز درمانده است. لذا، ما در ادامه، چه به گواه ادبیات گسترده و غنی پشتیبان بایستگی حزب انقلابی و چه به شهادت تجارب معاصر تاریخی، در راستای دفاع از اجتناب‏ناپذیری حزب انقلابی و نقش بی‏بدیل آن در هر کنش انقلابی، در مواردی چند نکاتی را برای تبیین وضعیت کنونی سرمایه‏داری، جایگاه حزب انقلابی و الزامات آن خاطرنشان و مؤکد می‏سازیم.

١. بی‏تردید، اینک در دوران سرمايه‏دارى جهانى به‏سر مى بريم. نه فقط بدين معنا که مناسبات سرمايه‏دارى در اغلب قريب به اتفاق کشورهاى دنيا به مناسبات حاکم تبديل شده‏اند، بلکه همچنین با عطف توجه به جهانى‏شدن اين مناسبات و تسلط‏شان بر کل اقتصاد جهانى. کارتل‏هاى بين المللى حاکم بر اقتصاد جهانى براى حراست از اين مناسبات نهادهاى بين المللى يک «قدرت سايه امپرياليستى» را تشکيل داده‏اند که به نحو روزافزونى، حتی، دولت‏هاى کشورهاى سرمايه‏دارى را نیز تحت کنترل خود گرفته‏اند.
٢. در مقابل، استراتژى انقلاب سوسياليستى نيز امروزه هر چه بيشتر جهانى شده است. نه فقط بدين معنا که تنها راه رهايى بشريت در اکثر قريب به اتفاق کشورهاى دنيا انقلاب کارگران و زحمتکشان، خلع يد از استثمارگران و آغاز گذار به سوسياليزم است، بلکه این‏که بدون گسترش چنين انقلابى در سطح جهانى امکان موفقيت آن، با توجه به شکل‏گیری و اوج‏گیری بین‏الملل قدرتمند سرمایه، در هر کشورى به تنهايى نيز هر چه کمتر شده است.
٣. در چنین مبارزۀ ناگزیری برای رهایی بشریت و نجات از بدیل در حال عروج و سلطۀ مطلق بربریت محض سرمایه، کماکان هیچ عامل و ابزاری شناخته نشده است که بهتر و برتر از حزب انقلابی طبقۀ کارگر باشد. سازمانی که در عین وقوف به تمامی مشکلات، همان ظرفی است که باید با پالایش آلودگی‏های آن، به یاری تجارب مبارزات دو قرن اخیر، محتوای رهایی‏بخش مبارزۀ جدی، بی‏امان و پیگیر انقلابی در آن شکل گیرد. این حزب همان سازمانی است که پرولتاریای انقلابی را در مقابل نظامی جهانی و با قدرت سازماندهی فوق تصور، از حداقلی از توان متمرکز و مؤثر برخوردار می‏سازد. 
٤. حزب انقلابى طبقه کارگر متشکل از آن بخش آگاه از طبقه است که به ضرورت استراتژى انقلاب سوسياليستى پى برده است و براى آماده ساختن کل طبقه و تحقق اين استراتژى تلاش مى‏کند. چنين حزبى در دوران ما از همان ابتدا فقط بخشى است از حزب انقلاب جهانى و اولين وظيفه انترناسيوناليستى کمونيست‏ها تلاش مشترک براى تدوين چنين استراتژى مشترکى است. حزب انقلابی طبقۀ کارگر با هدف رهایی از سلطۀ گرایشات و ایدئولوژی بورژوایی در صفوف طبقه کارگر و نیز در تلاش برای کسب رهبری مبارزات سایر عناصر تحت ستم در جامعه در زمانۀ فعلیت انقلاب و در جهت مداخلۀ آگاهانه در فرایند انقلابی شکل می‏گیرد. قطعاً شکل‏گیری حزب انقلابی طبقۀ کارگر برآیند مبارزه و پراتیک لایۀ پیشگام طبقۀ کارگر است و نه حاصل تصمیم‏گیری و اقدام نخبه‏گرایانه و تصنعی روشنفکران رادیکال و ناراضی.
٥. حزب انقلابى طبقه کارگر تشکيلاتى ايدئولوژيک و عقيدتى نيست بلکه نهادى است سياسى که براساس وحدت برنامه‏اى تشکيل مى‏شود. بنابراين تدوين و تصويب مشترک اين برنامۀ انقلابى از سوی مبارزان کمونيست همانا مسير اصلى تدارک  حزب انقلابى است. اين برنامه بايد متکى باشد بر تحليل مشخص از استراتژى انقلابى در هر کشور مشخص. بدين ترتيب اولين قدم جدى ما بايد بر اساس بحث و توافق پيرامون خطوط کلى اين استراتژى سازمان يابد.
٦. تدوين استراتژى انقلابى و برنامۀ انقلابى منتج از آن بدون تئورى انقلابى غيرممکن است. هر چند بسيارى از کمونيست‏ها اين تئورى انقلابى را «مارکسيزم» مى‏دانند، اما حزب انقلابى طبقۀ کارگر نه تفسيرخاصى از خود اين تئورى بلکه نتايج برنامه‏اى آن را پايۀ وحدت حزبى قرار مى‏دهد؛ زیرا امروزه هيچ مرجع، مرکز و سند مورد توافقى در جهان براى پذيرش يکى از اين تفاسير وجود ندارد. ورود به چنین مباحثی در ساحت تئوریک، گرچه مهم و ضروری است، اما در امر تشکیل حزب انقلابی و تدوین برنامۀ آن، به جای ایجاد انسجام و کارایی در برنامه صرفاً به تشتت و هرز رفتن نیروهای انقلابی خواهد انجامید.
٧. برنامۀ حزبى براساس تجربۀ عملى مبارزاتى کادرهاى حزبى در جنبش کارگرى سنجيده مى‏شود و بر اساس اصل «سانتراليزم دموکراتيک» در تشکيلات حزبى تغيير و تکامل مى‏يابد. بدين ترتيب خود امر تدوين اوليۀ اين برنامه و آماده‏سازى شرايط براى تشکيل حزب نيز بايد یک  امر عمومى طبقاتى تلقى شود و پيشگامان طبقۀ کارگر بايد از همان ابتدا در امر تدوين آن دخيل باشند.
٨. حلقۀ رابط بين وضعيت فعلى و مرحلۀ آمادگى شرايط براى تشکيل حزب همانا اقدامات و مبارزات مشترک فعالان کمونيست و پيشگامان کارگرى است. چنین وساطتی، به‏رغم برخی مشکلات تاریخی ـ سیاسی آن، امری است ناگزیر که در صورت وقف توجه به ارزش‏های دموکراتیک و پرهیز مستمر از جانشین‏گرایی می‏تواند بستر و زمینه‏های ظهور و شکل‏گیری حزب انقلابی را فراهم سازد.
٩. در همین راستا باید توجه داشت که سیطره آوار ادبیات استالینیستی در حوزه‏های مختلف فکری و مبارزاتی  و تلاش ایدئولوگ‏های بورژوایی برای هم‏ارز قرار دادن درک لنینی از حزب انقلابی طبقۀ کارگر با انحراف بوروکراتیک ضد ـ انقلاب استالینی، بازخوانی جدی و انتقادی این مفهوم را به ضرورتی جدی و اساسی بدل می‏کند، آنچه امروزه به نام حزب لنینی آماج حمله برخی جریانات رادیکال خرده‏بورژوایی قرار گرفته، اندک قرابتی با سنتی ندارد که مبارزۀ انقلابی را با «پیکار بر سر دموکراسی» یکی می‏داند.
١٠. با توجه به این مباحث، مهمترين مسئلۀ طبقۀ کارگر ايران فقدان جنبشى سراسرى است که طبقه بتواند قدرت طبقاتى خود را به نمايش بگذارد. بنابراين عملى‏ترين اقدام مشترک همۀ کسانى که به ضرورت حزب انقلابى پى برده‏اند تلاش در راه سازماندهى اين جنبش سراسرى است. درک رابطه بين وظايف امروزه و اهداف جنبش کارگرى بسترى است که به شکل‏گيرى مباحثات پيرامون برنامۀ انقلابى کمک خواهد کرد.
١١. بحث تاکنون بر سر تفسیر نام‏ها، القاب و یادبودهای احزاب انقلابی بوده است، مسئله اما تغییر راستین جهان، واقعیت و وضعیت نظم توحش‏بار حاکم است.

جمعى از فعالين کمونيست

مهر ١٣٩٦ 

۱۳۹۶ آبان ۲, سه‌شنبه

بررسی تحلیلی اوضاع ایران و منطقه و جهان از برجام ترامپ به بعد


نخست کانون اصلی بررسی هفتۀ پیش را یکبار دیگر مرور می کنیم.
منابع خبری - از سایت آزادی بیان مقالات جنبش کارگری، اقلیم کردستان، منطقه و جهان، مصاحبۀ محمد آسنگران و آذر ماجدی در رادیو پیام، مصاحبۀ علی دماوندی با مجید دارابیگی، محمد رحیمی و بهروز روزبه در تلویزیون برابری - از تلویزیون میهن برنامه‌های سعید بهبانی با حشمت رئیسی، فرامرز دادرس، محمد رضا روحانی، ایرج مصداقی، کورش عرفانی، دکتر آلبرت و ناصر شاهین پر - صدای آمریکا - فیس بوک
در بررسی قبلی مان با کانون اصلی تضاد کار سرمایه، گفتیم که نه بالایی های ایران و آمریکا قادر به حکومتند و نه پایینی ها تحمل حاکمان را دارند و این شرایط بقول لنین آغاز روند انقلابی جامعه است.
با توجه به نوشته های قبلی و مطالبی که کمابیش همه می‌دانید، بنابه تشدید و گسترش مبارزات طبقه کارگر و حق بگیری اکثریت مردم جهان، به ویژه گسترش مبارزات ایران و آمریکا، بطور کلی تضاد بالایی ها در دو کمپ شرق و غرب یک سر و گردن نسبت به گذشته اوج گرفته است. یعنی چین و روسیه و حلقه های کوچک تابعش مثل کرۀ شمالی، جمهوری اسلامی، حزب الله لبنان، حشد الشعبی، حوثی های یمن و ... در یک بلوک، و آمریکا و متحدین اروپایی، اسرائیل، عربستان، داعش، القاعده، ال شباب، طالبان، ارتش آزادی بخش سوریه، عملیات تروریستی لاس وگاس و ...در بلوک مقابل، چه در سطح جنگ روانی و چه جنگ واقعی شدیداً به جان هم افتاده اند.
 ده روز پیش در مورد تضاد بالایی ها در بخش مربوط به ابرقدرت آمریکا نیز شمرده بودیم که علاوه بر خود جمهوری اسلامی که با حمله به سفارت آمریکا و 444 روز زندانی کردن کارکنان سیا از کمپ غرب به کمپ روس و چین پیوسته بوده، بلکۀ در دورۀ ترامپ نیز از چرخش ترکیه، قطر، مصر، عربستان و بزرگترین نیروی حکومت لیبی و پاکستان اتمی که عضو رسمی بلوک شانگهای شده است یاد کرده بودیم.
 اکنون در فرایند همین ده روز گذشته، ما به پنج مورد قابل تأمل دیگر از این مجموعه اوضاع بالایی ها که نشان عیان تری به بحران ساختاری و گندیدگی نظام سرمایه است می پردازیم.
 یک - علاوه بر انفجار های انتحاری و آش و لاش کردن و زخمی نمودن توده های کثیری در مساجد شیعۀ افغانستان و سومالی و پاکستان که خون از کف و دیوارها به سقف فرا رفته، در مصر و پاکستان و افغانستان، چندین مقر پلیس را نشانه گرفتند و باعث مرگ بیش از 50 پلیس و زخمی شدن تعداد زیادی نیروی امنیتی و دولتی شدند، بطوری که رئیس جمهور افغانستان در جمع نیروهایی که تابوت فرمانده نظامی را می کشیدند گفته که اکنون دیگر قلب ما به درد آمده و شکسته است. خود آمریکا نیز با هدف بمباران نیروهای حوثی یمن، چندین مقر و ساختمان و محله را داغان کرده و کشته و زخمی بسیاری بجا گذارده است و بقول صدای آمریکا، بمباران هوایی عربستان نیز بسیار بیش از این صدمات، تخریب خانه ها و تلفات جانی بجا گذارده است. به این مجموعه دو حملۀ هوایی اسرائیل به سوریه را نیز باید افزود که از تلفات آن هنوز گزارشی نیامده است. درگیری‌های نظامی پیشمرگان اقلیم کردستان با نیروهای دولت عراق و نیروهای بسیج مردمی نیز به گفتۀ صدای آمریکا 14 کشته از پیشمرگه ها و 8 کشته از حشد شعبی داشته و بنا به گزارش کارشناس خاورمیانه فرامرز دادرس، این تلفات به 30 نفر رسیده است.
 دو - به همان اندازه که خود آمریکا در سطح جهانی خشمگین و منزوی گشته، به همان اندازه در سطح منطقه نیز تنهایی و عصبیت و سراسیمگی اسرائیل را شاهد بودیم که با شکست سیاست رفراندم، با به گل نشستن امیال بورژوایی بارزانی و طالبانی، با تشدید اختلاف دو جناح بورژوازی کردستان عراق، و با عقب نشینی پیشمرگان جناح طالبانی، و با مانع تراشی در برابر 250 هزار بشکه نفتی که اسرائیل از دست بارزانی آنهم با 75 درصد تخفیف می‌گرفته، و از همه بدتر با پیشروی نیروهای حشد شعبی و پل زدن از سرزمین عراق به سوریه توسط سپاه و حزب الله لبنان در سوریه، و فرا رفتن از فاصلۀ توافق شدۀ 25 کیلومتری به 5 کیلومتری مرز اسرائیل (که توافق بین اسرائیل و روسیه بوده)، یکچنین خشم و تنهایی و درماندگی اسرائیل را شاهد بودیم، بطوری که نه تنها شادمانی محسوسش خیلی سریع فروکش کرد بلکه از روی استیصال فاشیستی، با سرعت و شدت ملموسی ده روزنامۀ فلسطینی طرفدار حماس را مهر و موم کردند، و با دو حملۀ هوایی به مواضع حزب الله لبنان و سپاه، آنهم در سکوت قابل تأمل روسیه جواب دادند.
 در همین رابطه به جای اینکه همۀ احزاب و سازمان ها و کمونیست هایی که آگاهانه و ناآگاهانه با دفاع از رفراندوم کردستان عراق عملاً نیرو و شادمانی به کیسه ناسیونالیزم بارزانی و اسرائیل فاشیزم ریخته بوده اند به بازنگری مواضع شان بپردازند، به ویژه حزب کمونیست کارگری به رهبری حمید تقوایی و علی جوادی ها که رفراندم کردستان را با رفراندم و جدایی فنلاند که تحت حمایت دولت کارگری به رهبری لنین و بلشویک ها ممکن شده بود برابر دانسته بودند، بله به جای اینکه بجنبد و با پرنسیپ کمونیستی و انسانی بر مواضع نادرستشان نقدی بگذارند اما دیدیم که محمد آسنگران دبیر کمیتۀ کردستان این حزب، در مصاحبه با رادیو پیام، چگونه برافروخته شدند و سینه جلو دادند و گفتند که اصلاً جنگی نشده بوده، اصلاً کودتا بوده و اصلاً درگیری در کار نبوده، و اصلاً کسی کشته نشده است!! بر اثر تحلیل نادرست این حزب، معلوم نشده که این‌ کمونیست ها حمایت دولت کارگری بلشویکی را با کدام دولت کنونی برای پشتیبانی از رفراندم کردستان پر کرده بودند! بنظرما این‌ها هیچ درک صحیحی از انقلاب و از جنگ طبقاتی و از علایم آزادی خواهی و ضد انقلاب بودن دولت های کنونی ارائه نکرده اند. اکنون این صد هزار نفر مردم کُرد زبانی که یکدهم از مردم یک میلیونی کرکوک می‌باشند و بنابه خاطرات و وحشت شان از جنایات داعش به ترک خانه‌ و شهر و کاشانه دست زده‌اند در چه وضع اسفباری می باشند؟ ما که به صحت و سقم اخبار رسیده با شک و تردید نگاه می‌کنیم اما در هر میزانی که بوده باشند رهبران حزب باید جواب دهند که به یاری کدام نیروی بلشویکی و کدام دولت کارگری این انسانهای آواره اِسکان خواهند یافت و بهُ حق شان خواهند رسید.
http://www.azadi-b.com/J/2017/10/post_461.html  از دقیقه 1 و نیم تا 5 محمد آسنگران
سه - حول مسئلۀ برجام نیز از یکطرف ما شاهد دور شدن همپیمانان غربی آمریکا و قطب بندی نوینی در کمپ غرب بودیم بطوری که بعد از بی نتیجه ماندن تلاش رهبران سه کشور اروپایی انگلیس و فرانسه و آلمان، دیدیم که سرانجام 25 دولت اروپایی چگونه در مقابل دولت ترامپ صف آرایی کردند، و در مقابلشان ترامپ و انواع رهبران جمهوری خواه قبلی و فعلی و رئیس سیا و غیره نیز، در چه وسعت و شدتی و با چه عجله و عباراتی سیاست ترامپ را تأیید کردند و قول و وعدۀ تحریم های شدید علیه سپاه سردادند، و حزب الله لبنان را تروریست خواندند، وخانم رجوی را رهبر پردرایت و شگرفی عیله دیکتاتوری رژیم ایران تعریف کردند و تازه به فکر دعوت او به آمریکا می باشند. اکنون دیگر آمریکا به جای همپیمانان غربی با هند علیه چین وارد رفاقت استراتژیک شده است، و ترامپ با طعنۀ بسیار زهراگین و آشکاری به رهبران اروپایی گفته که شما به فکر معاملات و کسب پول بیشتر با رژیم ایران باشید و کنگره بزودی تحریم های شدید علیه سپاه را اعلام خواهد کرد. (در اینجا توجه خوانندگان را برای بهتر درک کردن این موضوع به مطلبی که بعنوان موضع گیری تعدادی از کارگران و کمونیست‌ها در آدرس زیر قرار دارد جلب می‌کنیم).
http://chzamani.blogspot.no/2017/10/blog-post_15.html
 اینها صحبت از تغییر رژیم ایران می‌کنند و می‌گویند که نیروهای وابسته به سپاه از عراق باید بیرون بروند، و از 150000 موشک و راکت در زرادخانۀ حزب الله لبنان و 200 میلیارد دلار سالانه کمک نظامی و مالی و آموزشی از طرف سپاه به تروریستها آمار می دهند، و از اروپا خواسته اند که تمامی دارائی های حزب الله را مسدود بکنند و ناو هواپیمابر حامل 70 الی 80 جت جنگنده را با 5000 نیروی نظامی اش به آبهای شرق آسیا فرستادند. خوب بنظرما همین شکاف عظیم و همین ترک خوردن کوه یخ قطب غرب نیز، در سطح جهانی اش در نهایت امر یک چرخش مهم و آغازینی بنفع کمپ روسیه و چین خواهد بود و از همین جاست که ما شاهد شکستن کمر پاپ اعظم و منزوی شدن و نزول این رهبر روحانی تا حد تبلیغاتچی پیتزای ایتالیایی می باشیم که از یکطرف نگران وسوسۀ زیاده خوری مردم بود، و از طرفی هم با طعنۀ نازک و زیر لبی گفت که برخی کشورها (آمریکا) از پیمان های جمعی و زیستی بیرون می آیند!! اکنون اگرچه رهبران انگلیس گفته‌اند که ترامپ هیچوقت از توافق برجام بیرون نمی آید اما با قوت تمام می‌دانند که سیاست ترامپ و اکثر جمهوری خواهان برای تغییر رژیم ایران علیه روسیه و چین تنظیم شده است. بنظرما همین اتحاد اکثریت جمهوری خواهان نیز بنابه فشار طبقه کارگر و مبارزات تودگان از پایین و بنا به انباشت  بیشتر سرمایه توسط چین و تاکتیک‌ زیرکانه با روسیه متزلزل و متشتت خوهند شد.
چهار - نه تنها از خامنه ای گرفته تا تیمسارهای سپاه نیز در قد و قوارۀ ترامپ و جمهوری خواهان شمشیر چرخانیده و کل آمریکا را تروریست خواندند، بلکه از آن مهمتر آقای ولایتی این دیپلمات جنایتکار با آتوریته  و انگشت اشاره به رهبران اروپایی خط و نشان کشیدند که شما حق ندارید در برابر پیشروی و دخالت ما در منطقه اعتراض کنید، و از این خطرناکتر نیز تهدید سردار رضایی بود که با اعتراف به انفجار ساختمان دیپلمات های غربی در جنگ ایران و عراق، سران اروپایی را حسابی ترساند. بیچاره اروپایی‌ها که دیگر جز آغوش گرم پوتین و چین مأمن و پناهی نمی یابند و در بحران ساختاری سرمایه اینچنین گرفتارند.
  
پنج- رهبر چین این پرچمدار سرمایه داری پیروز نیز در اولین روز کنگره هفت روزۀ خود در برابر چند هزار نماینده، بنوع دیگری شمشیر چرخاند و از زاویۀ ایدئولوژیک ادعا کرد و گفت که، ما بنا به تجربه آموزی از انقلاب کبیر روسیه و بنا به درس‌ گیری از مارکسیزم لنینیزم، درواقع یک سرمایه داری نوینی با ویژگی های چینی و مکتب تازه‌ای ابداع کرده‌ایم. جلل الخالق!! متأسفانه یکچنین آش خوشمزه به دهان رهبران حزب ایران آباد مزه کرده و آب انداخته بطوری که کورش عرفانی می‌گویند که یک اقلیتی از مدیران جامعۀ چین با به کار کشیدن و مدیریت کردن اکثریت مردم چین و آفریقا و دیگران، به محصول قابل توجهی دست می‌یابند و این محصول را به اکثریت جامعه و افریقا بر‌می‌گرداند!! بالاخره مثل دیدگاه‌های رهبران حزب کمونیست کارگری از دیدگاه‌های رهبران حزب ایران آباد نیز خوب نفهمیدیم که آیا سرمایه داری بالاخره  یعنی استثمار و سرکوب اکثریت توسط اقلیت است و یا اینکه مدیریت اکثریت بنفع بشریت!!
 کورش عرفانی ساعت‌ها خطاب به یکدرصدی ها و آگاهان جامعه پیرامون ساختن حزب اصولی گلو درانیده اند و به اتفاق دستیارشان کامران مهرپور همواره برای آگاهی دادن و نجات جامعه علیه یغماگری های روسیه و چین تئوری داده و نصیحت کرده اند، اما حالا بدون نقد مسئولانه و با پرنسیپ انقلابی بیکباره چرخیدند و سرمایه داری مارکسیست لنینیست چینی الگو و کعبۀ آمالشان شده است. در رابطه با بر سر کار آمدن ترامپ و تیلرسون ها نیز 9 ماه پیش می‌گفتند که اکنون دیگر سرمایه داران اصلی وارد کاخ سفید شده‌اند و برای کاهش هزینه‌ها، دیپلمات ها و کارمندان دولت آمریکا را با حقوق های میلیون دلاری شان مرخص خواهد کرد، اما اخیرا در همین مورد هم به همان شیوه مثل مورد چین 180 درجه چرخیدند و گفتند که این ترامپ و تیلرسون ها کارمندانی بیش نیستند و تابع اوامر میلیادرهای پنتاگون می باشند!!
https://www.youtube.com/watch?v=46qCAIfy_Ns از دقیقه 24 تا 35 کورش عرفانی
 نظریه پرداز پرمطالعه و پرتجربه ای مثل حشمت رئیسی نیز می‌گویند که من طرفدار تز تقسیم قدرت جهانی هستم. من طرفدار این هستم که روسیه تنها کشوری هست که می‌تواند بالانس ایجاد کند چونکه 90 درصد زرادخانۀ اتمی جهان دست این دو کشور روس و آمریکاست و بقیه چین و مین و انگلیس و فرانسه 10 درصدند، و من خیلی شفاف و روشن بگویم که طرفدار سه قطبی شدن جهان هستم بین اتخادیه اروپا و شانگهای و آمریکا، و بنظر من دمکراسی از فرایند چنین قدرت گروهی و قابل بالانسی حاصل می‌گردد. در اینجا نیز ما بالاخره نفهمیدیم که آیا باید از دمکراسی بورژوایی دفاع بکنیم و یا دمکراسی کارگری و بشری!! و نفهمیدیم که بالاخره این پنتاگون آمریکا با بودجۀ 400 بیلیون دلاری اش هست که بیش از بودجه تمامی دویست کشور جهان را مالک است و این 800 پایگاه نظامی آمریکا هست که در برابر 30 پایگاه نظامی (روس و انگلیس و فرانسه) غول عظیمی می باشد یا اینکه بقول ایشان 90 درصد زرادخانۀ اتمی جهان دست دو کشور روس و آمریکا می باشد!! ده دقیقۀ آخر سخنان حشمت رئیسی در تی وی میهن
https://www.youtube.com/watch?v=E60oJyITchM&feature=share
-------------------------------------------------------------------
در رابطه با مبارزات بالندۀ پایینی ها نیز در آمریکا و ایران به موارد قابل تأمل جدیدی باید اشاره کرد.
یک - ضمن فعال تر شدن مبارزات ضد نژاد پرستی در ارتباط با پیگیری علت اصلی ترور لاس وگاس، نه تنها ما شاهد اعمال فشار مردم آمریکا علیه سیاست مالیاتی ترامپ بودیم که سرانجام بنفع میلیاردرها تصویب گردید و فریادهای سناتور شارلاتانی مثل سندرز به هوا رفت و با لحن محکمی آن را به ضرر تودگان تعبیر کرد، بلکه ما شاهد ادامۀ مبارزات این مردم علیه ممنوعیت قانونی شهروندان 8 کشور بودیم بطوری که برای سومین بار شکاف بین دو حزب حکومتگران را بیشتر و علنی تر می کردند، و با قوت اتحاد و مبارزات خودشان برای سومین بار بین دادگاه ها یا قوۀ مقننه با قوۀ اجرایی فاصله انداختند، و لذا سومین دستور ترامپ نیز در همان سطح نظری و هارت پورت باقی ماند و قبل از عمل منتفی گردید.
دو – تصاویر و خبر مربوط به تشدید مبارزات زنان و حمایت مردان هنرمند هالیوود علیه تجاوز و تعرض دومین رئیس میلیاردر هالیوودی به زنان و ستارگان هنری، و اوج گیری افشاگری های زنان هالیوود در برابر این سرمایه دار میلیاردر و دومین رئیس هالیوودی را نیز ملاحظه کردیم.
سه - تشدید مبارزات مردم آمریکا در حمایت از میلیون ها آسیب خورده از سه طوفان و یک آتش سوزی تخریبگر و بنیان سوز، 5 رئیس جمهور قبلی متعلق به هر دو حزب بالایی های آمریکا از جیمی کارتر گرفته تا پدر بوش و از بیل کلینتون گرفته تا بوش پسر و اوبامای سیاه پوست را، در بزرگترین تجمع ده‌ها هزار نفره گرد آورد، بطوری که هرکدام در لابلای موسقی و هنر هالیوودی با جملات پرطمطراقی از اتحاد و یکپارچگی آمریکا سخن می راندند و نمایش می دادند، و خود ترامپ نیز دانه به دانه به همردیفان پیشین خود شادباش و درود می‌گفت و در قبال 300 میلیارد دلار خسارت وارده فقط 31 میلیون دلار جمع‌ کردند. واقعاً چه پرشور است اینهمه دلار و یاری و یکپارچگی بیلیونرها و میلیلاردرهای بالایی ها برای بیچارگان و زحمتکشان پایینی!! رهبرانی که قدرتمندترین اقتصاد جهان را دارند و برای جنگ افروزی به همه نقاط جهان لشکر می‌کشند و کودتا می‌سازند اکنون در مقابله با طوفان و آتش سوزی بشکل مذبوهانه ای ابراز ناتوانی کرده و اجازه می‌دهند که میلیون‌ها توده بی خانمان شوند، در صورتی که می توانستند با بکار گرفتن بخش کوچکی از نیروهای نظامی و با اندک هزینه از بودجه 400 بیلونی و نظامی شان از گسترش این خرابی ها که آمار تلفات انسانی از بیماری‌های آلودگی محیط زیست نیز سالانه 23000 بوده بسیار زودتر از این جلوگیری کنند. این‌ها اتفاقاً با تصویب همین قانون مالیاتی نقدا به ریش مردم می‌خندند و میلیاردها دلار به جیب خواهند زد، و فریبکارانه کاسۀ گدایی به‌ همین مردم بیچاره دراز می‌کنند و مثل آخوندها ته مانده ریال و دلار شان را جمع می کنند. این درحالی است که نخست وزیر پرتقال به دلیل 40 کشته و 100 زخمی در آتش سوزی کوچکتر از کالیفرنیای آمریکا، در اعتراض به اینکه همکاری‌های دولتی سریع صورت نگرفته استعفا داد. مبارزات مردم کاتالونیای اسپانیا نیز در ده روز گذشته بسیار قابل تأمل بوده بطوری که برای آزادی دو رهبر زندانی شان هرروز با همبستگی و عزم قویتری جلو می‌آمدند و می‌گفتند که اینبار نافرمانی مدنی خواهیم کرد، و پیام رهبر جدایی طلبان به رهبران و مردم کل اروپا هم این بوده که می‌گفتند که حواستان باشد که هر برخوردی که امروز با ما می‌کنید فردا با کل اروپا خواهید کرد

 چهار - به دنبال روز معلم که بنظرما پیوند دو جنبش معلم و کارگری بود، شاهد گسترش مبارزات جامعه با اعصابات کارگران ذوب آهن، شرکت نفت، مالباختگان، و به میدان آمدن اعتراضات رنگابرنگی مثل تاکسی رانان، بُنک داران، کاسبان ساختمان پاسارگاد، و اعتراضات آموزش دهندگان نهضت سواد آموزی در شهرهای مختلف و شعار پرشور مردم اصفهان (زاینده رود پر آب - حق مسلم ماست) بودیم. در این تجمع و اعتصابات گاهی اوقات صف های طولانی از پیاده روها به سطح خیابان کشیده می شد و در عین بی سازمانی منظم و منظبط پیش می‌رفتند و با صدای طبل شور می‌گرفتند و شعار دهندگان نیز چه زن و چه مرد از پشت بلند گوهای قوی با صدای بلندی می گفتند و بقیه نیز با عزم مصممی همراهی می کردند. سالی که نکوست از بهارش پیداست، و ما روز کارگر پیش رو را آنهم اگر قیام و شورش های زودرسی رخ ندهد در یک قد و قامت بسیار متفاوت تر از تمامی سال‌های قبل می بینیم. شعارهای این دوره چنین بودند.
روحانی بی‌غیرت، این بود جواب ملت؟ دولت به این بی‌غیرتی، هرگز ندیده ملتی - ملت کف خیابون، حامی دزدا قانون - سه قوه مون یه قوه نیست، قدر چراغ قوه نیست - مردمو ذله کردن، اسلامو زنده کردن - مردم چرا نشستین، اهواز شده فلسطین - خوزستان می میرد، ذلت نمی‌پذیرد - معلم می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد - مالباختگان می میرند، ذلت نمی پذیرند - پلاسکو می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد - دستان پشت پرده، با پول ما چه کرده – نوبت به ما که میشه، خزانه خالی میشه - می‌کشیم می‌کشیم آنکه برادرم کشت - یا حجت ابن الحسن، ریشۀ ظلم و بکن - آینده آینده حیا کن، پول ما رو رها کن - آینده ورشکسته، رو پول ما نشسته - آینده آینده این آخرین اخطار است، ارتش  مالباختگان آمادۀ قیام است - عزا عزاست امروز، زندگی ما ملت روی هواست امروز - کشور ما دزد خونه، توی جهان نمونه - کسری بودجه داشتن، پول ما رو برداشتن - جان فدا می‌کنیم در راه آزادی، وای از این ظلم ، وای از این ظلم - مرگ بر باند مافیایی بانک مرکزی -

 را حل و ضرورت تاریخی چه می باشد؟
 بنظرما حتی اگر بدون حضور سازمانیافتۀ طبقه کارگر، گستردگی و سراسری شدن اعتراضات جامعه ممکن گردد و حتی اگر به سرنگونی جمهوری اسلامی بیانجامد، جامعه با هرج و مرج و تجزیۀ ایران بسود بورژوازی و شکست انقلاب مواجه خواهد شد و اوضاع جامعه در نهایت به برقراری حکومت بعدی بورژوازی تمام خواهد شد. بنابراین از همینجا خطاب به کارگران و زحمتکشان مخصوصا به کارگران ماشین سازی، به صنایع فلزی و ذوب آهن و پترو شیمی و نفت، و به همۀ فعالین کارگری و معلمان و پرستاران و دانشجویان و زنان و جوانان انقلابی می گوییم که، در شرایطی که دیگ جامعه دارد می‌جوشد و هر روز و هر ساعت شاهد بالا آمدن حباب‌های نوین و اعتراضات متنوع تری می باشیم، مصممانه و آگاهانه بشتابید و بجنبید تا نه تنها در تجمع ها و اعتراضات خیابانی نقش محوری و تعیین کننده بدست آرید بلکه بموازات سراسری کردن این مبارزات، با دقت تمام به ایجاد هسته ها و سلول های مخفی کمونیستی در کارخانه ها و محل زندگی همت گمارید، و آنوقت از طریق این هسته ها هست که نیروهای معترض اطراف خود را سازماندهی کرده و به اعتراضات سازمانیافته هدایت می کنید. تحقق این هسته ها از یکطرف باعث همبستگی توده‌ای معترضان خواهد شد و از طرف دیگر نیز با برقراری پیوند ارگانیک میان هسته های فوق، کمیته های محل زندگی و کارخانه متحقق می گردند. در شرایط انقلابی جامعه ساخته شدن شوراهای انقلابی نیز قطعا امکانپذیر خواهد شد، و تمامی اعتراضات موجود و گسترش و ارتقای آن‌ها به سمت قیام و انقلاب هدایت خواهند شد. بنابراین نخستین گام در این جهت ساختن هسته ها و سلول‌های مخفی کمونیستی است، و موازی با آن نیز در سطح گسترده اش اقدام به ایجاد تشکل های علنی و نیمه علنی توده‌ای کارگران و زحمتکشان ضرورت تاریخی دارد، و با برقراری ارتباط ارگانیک میان کمیته های کارخانه و محل زندگی هست که امکان ایجاد حزب انقلابی طبقه کارگر بوجود خواهد آمد، و با ساخته شدن حزب انقلابی و همبستگی طبقاتی توده‌ای کارگران و زحمتکشان نیز، طبعا رهبری سازمانی طبقه کارگر و جامعه متحقق و متمرکز می گردد. لازم به ذکر است که رهبری فردی متعلق به جامعۀ بورژوازی است و رهبری سازمانی متعلق به طبقه کارگر می باشد.
 بنظر ما هر اندازه که بتوانیم چه در سطح جامعه و چه در سطح جهانی با سازمانیافته کردن مبارزاتمان شکاف های رهبران جمهوری اسلامی و رهبران کاخ سفید را بیشتر و شکننده تر بکنیم و احزاب کارگری و زمینۀ شکل‌گیری انترناسیونال پنجم را آماده‌تر سازیم، آنوقت این شانس را خواهیم داشت که نه تنها جلوی اتحاد این تروریست ها و فاشیست های رنگابرنگ و بنیانسوز را بگیرم و تضعیف شان بکنیم، بلکه از شکاف های دو بلوک ابرقدرت جهانی نیز برای انقلابات کارگری و گذار از بربریت به بشریت چاره جوییم.

ناصر احمدی و رفیق دیگر 

۱۳۹۶ مهر ۱۳, پنجشنبه

جمهوری اسلامی باعث مرگ محمد جراحی شد!!!

بیانیه 150
جمهوری اسلامی باعث مرگ محمد جراحی شد!!!

ما مرگ رفیق مبارز محمد جراحی ( مهرداد شمس رودی ) را به طبقه کارگر ، خانواده اش (مادر ، فرزندان و برادرش ...) و همچنین به رفقایش تسلیت گفته اعلام می داریم راه محمد ، مبارزه علیه سرمایه داری و جمهوری اسلامی را تا بر قراری سوسیالیسم ادامه خواهیم داد.
امروز پنجشنبه 13 مهر 1396 محمد جراحی در بیمارستان بر اثر بیماری سختی که توسط جمهوری جنایت کار اسلامی در زندان به او تحمیل شده بود جان باخت ، محمد جراحی از فعالین سیاسی و کارگری که برای رسیدن طبقه کارگر به مطالباتش از جانش مایه گذاشت در مبارزه با سرمایه داری و جمهوری اسلامی (دولت سرمایه داری) لحظه ای سکوت نکرد و با مبارزات و فداکاری هایش حتی پس از کشته شدن شاهرخ زمانی در زندان به دست ماموران اسلامی راه رفیق همرزم خود شاهرخ زمانی را ادامه داد، محمد به دعوت شاهرخ زمانی عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری شده بود و در سال 85 در حین توزیع نشریات کمیته پیگیری دستگیر شد و به چهار ماه زندان محکوم شده و حبس خود را گذراند که بر اثر زندانی شدن در آن زمان از کار خود که کارگر انبار دار در عسلویه بود اخراج شد و پس از آن با مسافر کشی در تبریز زندگی خود را می گذراند که در سال 1390 با اتهام ساختن گروه بر انداز نظام فاشیستی اسلامی همراه شاهرخ و سه نفر دیگر دستگیر شد که 5 سال در زندان بود و در زندان با نقشه های از پیش طراحی شده ماموران اسلامی گرفتار بیماری های گوناگون از جمله سرطان شد . محمد جراحی که از اعضای فعال تشکل جنبش دمکراتیک کارگری بود بر اثر این اتهام  پنج سال در زندان بود و به محض آزادی از زندان به دیدار رفیق خود شاهرخ زمانی در وادی رحمت آباد شتافت و در سر مزار شاهرخ به او گفت که مبارزه را تا پای جان ادامه خواهد داد و به گفته اش عمل کرد تا که امروز ما را تنها گذاشت و به شاهرخ پیوست.
 محمد پس از آزادی از زندان در سال 95 مدت کوتاهی در شهر آستارا مشغول به کار شد که متاسفانه بیماری به او اجازه ادامه کار را نداد. حدود چهار ماه بود با بیماری سخت تحمیل شده از طرف جمهوری اسلامی دست به گریبان بود.
ما به محمد می گوییم رفیق مبارز، فداکاری های شما عزیزان را ارج می نهیم و با صدای بلند می گوییم رفیق محمد راهت را ادامه خواهیم داد.
لازم است بیان کنیم که نام مستعار رفیق محمد جراحی " مهرداد شمس رودی " بود.
ما در آینده از مبارزات او قبل و بعد از سال 85  بیشتر خواهیم نوشت و زندگی نامه او را منتشر خواهیم کرد، تا از این طریق تجربیات رفیق محمد به فعالین و کارگران مبارز انتقال داده شود..
پر ره رو باد راه سرخ انقلاب کارگران
درود بر محمد جراحی
زنده باد سوسیالیسم
سرنگون باد جمهوری اسلامی سرمایه داری
سرنگون باد سرمایه داری

کمیته حمایت از آرمانهای شاهرخ زمانی
13/7/1396


۱۳۹۵ دی ۱۷, جمعه

رسیدن به آزادی، برابری و ...( نامه زیر را پرینت کرده امضا جمع کنید)

متن زیر نامه ای است که نیروهای مبارز تصمیم گرفتند با امضای آن یک گام متحدانه جهت انسجام بخشیدن به مبارزه با دو جناح سرمایه داری در بعد جهانی و داخلی اعتراض کنند، بنابراین تمامی فعالین و انقلابیون و رفقا که به سرمایه داری در هر شکلش که در اقصا نقاط جهان چه در جبهه امریکا و اروپا وبا اقمارشان مانند عربستان، قطر و ترکیه و گروههای تروریستی  و چه در جبهه روسیه و ایران و سوریه همراه با گروههای فاشیستی دنباله رو ایران از سوی دیگر به بهانه های مقابله با امپریالیست ها و در صف بورژوازی ملی و در داخل به شکل اصول گرا و اصلاح طلب و در ابعاد بیرون از حکومت اسلامی ایران به شکل های دفاع از اردوی امریکا و اروپا یا در مقابل انها در اردوی روسیه و ایران به جنگ افروزی بیشتر دامن زده و جنگ نیابتی را شعله ورتر می کنند، اعتراض دارند، لازم است این نامه را امضا کنند ، شاید کمکی باشد در متشکلتر شدن جبهه سوم برای کسب صلح و آزادی در مقابل دو جبهه جنگ افروز نامبرده .
این نامه را پرینت کرده از افرادی که به ایجاد شدن جبهه سوم علاقمند هستند بدهید امضا کنند.
18/101395
یکی برای همه  همه برای یکی

سر نگون باد سرمایه داری بر قرار باد سوسیالیسم.
----------------------------------------------------------


 رسیدن به آزادی، برابری ودستیابی به یک زندگی شایسته از مسیر سازش با دولتمردان ایران یا کشورهای دیگر ممکن نمی شود، آزادی حاصل مبارزه متحدانه مردم یک جامعه حول خواسته های مترقی است.

چندی پیش سی نفر از لیبرالهای ایرانی در نامه ای به رییس جمهوری آینده آمریکا، دونالد ترامپ، از او خواستند تا نهادهاي وابسته به سپاه و ولی فقیه ایران را تحريم كند. جدا از این که نامه نوشتن به فردی چون ترامپ و در خواست «دمکراسی» از او، بيشتر به يك شوخي مي‌ماند، چرايي برخورد طيف راست سياست در ايران هم قابل بررسي است. ترامپ به عنوان فردي با سابقه طولاني دلالي با اظهاراتي گهگاه شنيع، ضد و نقيض و به شدت نامتعارف توانست آراي بخشي از ناراضيان جامعه آمريكا را به خود اختصاص دهد. لمپنيسم رفتاري وي به حدي است كه هر نيروي منصفي از انتخاب شدن او احساس شرم مي‌كند. حال همين فرد برای راست ایرانی تبدیل به منجي آزادي شده است.
راست وطنی، گویا فراموش کرده که تحریم ها در پنج سال اخیر چه به روز بخش های پایینی و به ویژه طبقه کارگر آورد و نه تنها سپاه و سران حکومت را تضعیف نکرد، بلکه منافع لايه‌های بالایی جامعه بيش از پيش تامين كرد و اصطلاحا کسب آن ها را رونق بخشید. این نامه البته نتیجه بی افقی این گرایش است که حال کاسه چه کنم به دست گرفته و از فرط استيصال با تاخیری چند ماهه نسبت به جریانات قوم پرست و فرزند شاه خلع شده ایران، دست به دامان یک دلال شده است.
البته این آقایان دست راستی اول بار نیست که چنین نامه نگاری هایی انجام می دهند؛ پیش تر به جرج بوش پسر و اوباما هم نامه نوشتند و گستاخانه تر از امروز خواهان بمباران کشور تحت عنوان سرنگونی جمهوری اسلامی بودند.
این نامه واکنش هایی را در سطح نیروهای سیاسی بر انگیخت. برخی تحت عنوان امنیت به موضع دفاع از دولت خودی افتادند و ترهاتی را مطرح کردند که پیش تر در نشریات حکومتی قابل مشاهده بود. این گفتمان نیز از چند سال قبل رفته رفته خود را جا انداخت و تحت عناوینی چون صلح خواهی خاک به چشم جامعه پاشید.
دخالت بشر دوستانه در ایران یا جزیره ثبات دانستن آن دو روی سکه خون پاشیدن به جامعه است. پس از تجاربی چون عراق و لیبی دم زدن از ضرورت تحریم تنها نمایانگر بی ربطی به واقعیت های کنونی است.  همچنین دفاع از دولت خودی و دفاع از دخالت های مداوم نیروهای سپاه در کشورهای همسایه، عقب ماندگی و وابستگی برخي به حفظ وضع موجود را نشان می دهد.
آزادی جامعه و رسیدن به برابری در گرو اتحاد، آگاهی و مبارزه متشکل است و ما جامعه، علی الخصوص طبقه کارگر، زنان و آزادیخواهان را به این راه فراخوان می دهیم. جامعه ای لایق آزادی است که برای آن تلاش کند و به جای آن که متحدش را از میان دولت خود یا دیگر دولت ها انتخاب کند، دست خود را به سوی دیگر مردم آزادیخواه و جریانات مترقی دراز می کند.
دنیای بهتر، دست یافتنی است و ما به عنوان بخشی از نیروهای چپ ضمن محکوم کردن این دو گانه کاذب، خواهان اتحاد و همبستگی برای آلترناتیوی آزادیخواهانه و برابری طلبانه هستیم

۱۳۹۴ شهریور ۱۵, یکشنبه

گزارش بازداشت محمود بهشتی لنگرودی سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران (تهران)

امروز صبح پانزدهم شهریورماه محمود بهشتی لنگرودی از اعضای هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران با مراجعه ماموران امنیتی در منزلش بازداشت شد.بنا بر اخبار رسیده از خانواده این عضو ارشد کانون های صنفی معلمان ماموران با حکم شعبه دو بازپرسی اوین اقدام به ورود وتفتیش منزل وضیط برخی وسایل موجود در خانه کرده اند.تاریخ حکم بازداشت مربوط به پنجم مردادماه بوده و هیچ اطلاعی از نهاد بازداشت کننده و محل نگهداری ایشان در دست نیست.این درحالی است که این عضو ارشد کانون دیروز درجلسه ای مشنرک میان کانون صنفی معلمان و نوبخت معاون رییس جمهور حضور یافته و گزارشاتی از مشکلات صنفی معلمان را ارائه داده بود. 
شایان ذکر است درتاریخ نهم شهریور ماه نیز دوعضو دیگر کانون صنفی معلمان محمدرضا نیکنژاد و مهدی بهلولی با حکم همین شعبه بازداشت و روانه زندان شدند.درحال حاضر علاوه بر این سه نفر علی اکبر باغانی ،اسماعیل عبدی و رسول بداقی از دیگر اعضای کانون صنفی معلمان در زندان به سر می برند


واحد اطلاع رسانی کانون صنفی معلمان ایران (تهران)