سوء استفاده و انکار، هر دو دشمنی با لنینیسم است

در نشریه میلیتانت شماره ۵۴ متعلق به گرایش تروتسکیستی با نام مارکسیست های انقلابی مطلبی با عنوان ” در باره ” مارکسیسم – لنینیسم ” ” توسط رفیق آرمان پویان نوشته و منتشر شده است . با توجه به اینکه در عنوان فوق عبارت مارکسیسم – لنینیسم داخل علامت گذاشته شده است نشان دهنده این است که رفیق پویان آن را قبول ندارد بنا براین مطلب فوق باید نقد مارکسیسم – لنینیسم باشد . اما وقتی مطلب را می خوانیم موضوع بسیار تفاوت دارد طوری که نه می شود گفت نقد است و نه می شود گفت نقد نیست .اما در رابطه با نقد یک سر در گمی موج می زند با کمی دقت می توان متوجه شد که رفیق پویان می خواهد یک چیزی را بگوید ولی جرات بیانش را ندارد بنا براین به راه غیر مستقیم پناه می برد،آن چیزی که ایشان می خواهد بیان کند چیست؟

در این مقاله آن را توضیح نمی دهم چون می دانم رفقای تروتسکیست در این رابطه بسیار طولانی بحث خواهند کرد پس زمان برای گفتن آن بسیار است.

 اما گفتن چند کلمه را در مورد اینکه رفیق پویان چرا این مطلب را نوشته است لازم می دانم : حدود ۲۵ روز قبل از منتشر شدن این مطلب با یکی از رفقای تروتسکیست شاید ده یا ۱۵ نامه کوتاه و بلند ولی خصوصی رد و بدل کردیم از او خواستم تکلیف لنینیسم و تروتسکیسم را معلوم  کنند و از وادی سانتریستی خارج شوند . درک من از انحرافات موجود بخصوص در میان کسانی که خود را  مارکسیست، کمونیست ، سوسیالیست و… می نامند، این است که تمامی آنها به نوعی مخالف لنینیسم هستند تعدادی علنا” و شجاعانه اعلام می کنند و در رابطه با لنینیسم حتی به نقد می نشینند عده ای خود را مارکسیست می دانند و موضع خود را در رابطه با لنینیسم مشخص نمی کنند و حتی هیچ کلمه ای در اصول و مرام  نامه و برنامه شان از لنینیسم به میان نمی آورند اما وقتی بحث می کنید و در تنگنا قرار می گیرند اعلام می کنند که لنینیست هستیم .تروتسکیستها به صورت ایما و اشاره و نقد شکلی لنینیسم را رد می کنند اما اعلام می کنند که سبک و متد لنین را قبول داریم وبا عنوان تئوری حزب لنینی بیان می نمایند.

موضوع  و دلیل وجودی نامه های فوق در یک چیز خلاصه شده بود و این بود که چرا رفقای تروتسکیست، لنینیسم را انکار می کنند ؟ و اگر آن را قبول ندارند چرا نقدش نمی کنند ؟ و چرا اعلام می کنند تئوری های حزب لنینی در مجموعه مارکسیست انقلابی وجود دارد بنا براین نیازی به بیان لنینیسم نیست اما نوشته هایشان مملو از تروتسکیسم است و چرا از میان همه ائسم ها فقط لنینیسم را حذف می کنند؟ به دنبال چنین بحثی خصوصی بود که رفقا در میلیتانت ۵۴ مطلب رفیق پویان را منتشر کردند تا جوابی به چرا های فوق باشد. اما آیا واقعا” این مطلب جواب چرا های بیان شده هست ؟ در طی این مطلب ثابت خواهم کرد که نه تنها مطلب رفیق پویان جواب چرا ها نیست، بلکه خود این مطلب دهها چرای دیگر و مشکل برای رفقای فوق ایجاد کرده است.


اعتقاد دارم، قبول یا رد لنینیسم از جانب هر گرایشی نشان دهنده اصولی یا غیر اصولی بودن گرایش فوق است با چنین فکری تلاش کردم رفقای میلیتانت را وادار به نقد لنینیسم کنم که نشان دادند توانش را ندارند، هر وقت از آنها بخواهید لنینیسم را نقد کنند، نا خود آگاه سر از  نقد استالینیسم در می آورند و هر کسی را که می خواهند نقدش کنند تلاش می کنند به نوعی به استالینیسم مربوط نمایند.

فکر می کنم به دو دلیل زیر است که این رفقا وارد بحث نقد مستقیم لنینیسم نمی شوند البته این برداشت من است اگر غیر از این باشد باید خود رفقای گرایش مارکسیست انقلابی توضیح بدهند. به هر صورت آن دو عبارتند از :


۱- آنها اگر وارد بحث و نقد اصول و تئوری های لنینیسم نمی شوند چون همه متوجه خواهند شد که هر چه آنها دارند بخش کوچکی از لنینیسم است فقط نمی خواهند با نام لنینیسم بیان شود بلکه می خواهند گرایشی مستقلی در مقابل استالینیست درست کرده باشند.

۲- لینینسم تا  این تاریخ  طبق عملکرد اصولی و درست خودش ثابت کرده است که در میان تمامی گرایشات موجود تنها گرایشی اصولی است که توانایی تسخیر قدرت را دارد و بقیه همگی بدون استثنا انحرافی هستند، بنا براین اصولی بودن لنینیسم باعث می شود لنینست ها علی رغم پایین بودن کمیت  از نظر کیفیت در مقابل بقیه گرایشات دست بالا را داشته باشند. این یکی از حسن های  گرایش لنینیسم است به انسان جرات بیان ، مبارزه و قرار گرفتن در نوک حمله را می دهد لنینیست ها همیشه آماده مبارزه و مجادله هستند و هیچ گرایش را بدون نقد رها نمی کنند اما بقیه گرایشات و صد البته همه گرایشات اپورتونیستی و رویزیونیستی هم که خود را به لنینیسم آویزان می کنند نیز جزو همین انحرافات هستند که همیشه در این فکرند که نگذارند بحث های تئوریک راه بافتد و اگر راه افتاد تلاش می کنند هرچه زودتر تمامش کنند یا خرابش کرده به انحراف بکشانند. به دلیل اینکه گرایشات انحرافی در بحث، مشتشان باز می شود ولی لنینیسم ارتقاع یافته  شفافتر و برنده تر می شود این تفاوت حاصل اصولی بودن لنینیسم است البته بیشتر تروتسکیست ها نیز همیشه تلاش دارند تنور بحث را داغ کنند چون بیشتر اصولی که آنها اعتقاد دارند بخشی از  لنینیسم است. آمادگی یا عدم آمادگی برای بحث در مورد عمل و تئوری می تواند یکی دیگر از معیار و ملاکی های تسخیص اصولی یا انحرافی بودن یک گرایش باشد.

به نظرم هیچ کس نمی تواند پس از خواندن مطلب رفیق پویان تشخیص بدهد که مطلب فوق نقد شکل و فرم مارکسیسم – لنینیسم یا لنینیسم است یا نقد کاشفان این عبارت هاست، یا شاید دفاع غیر مستقیم از تروتسکیسم باشد. اما همه به راحتی می توانند تشخیص بدهند مطلب فوق به طور صد در صد نقد محتوایی مارکسیسم – لنینیسم و یا لنینیسم به تنهای نیست . اینجا دو سوال دیگر مطرح می شود :

۱-       چرا رفیق پویان به نقد شکلی و فرم پرداخته ولی به نقد محتوایی مارکسیسم – لنینیسم نپرداخته است ؟

۲-       رفیق پویان چه چیزی از این نقد شکلی بدست می آورد؟

با توجه به اینکه رفیق پویان به نقد علمی  - محتوای تک به تک و یا مرکب مارکسیسم – لنینیسم نمی پردازد یعنی اینکه محتوای انها را قبول دارد  این فرض من است اگر غیر از این باشد باید در آینده رفیق پویان به نقد محتوایی آن ها بپردازد. حالا ببینیم اگر یک نفر یا یک گرایش واقعا” تئوری ها و اعمال لنین را قبول داشته باشد  با عبارت مارکسیسم – لنینیسم و کلمه لنینیسم باید چگونه بر خورد کند. لنین در رابطه با تشکل های وابسته کارگری  می گوید حتی اگر رئیس پلیس تزار هم تشکل کارگری ایجاد کند باز به سود ماست، یا لنین پلخانف را معلم خود می داند و او را پدر مارکسیسم روسی می نامد ودر جای خود به نقد ش اقدام می کند، همچینین لنین از کائوتسکی نیز آموزش های می گیرد و … می بینیم که لنین چگونه از کار ها و گفته های خوب مخالفانش و منحرفین به درستی و اصولی استفاده می کند.حال فرض بگیریم مارکسیسم – لنینییسم و لنینیسم مجموعه ی تئوری های است که قبلا” بیان شده ولی یک دشمن آنها را جمع آوری کرده است حال صرف نظر از اهداف و سو استفاده های که دشمن کرده است باید در مورد این مجموعه و محتوای آن تصمیم بگیریم که آیا جدا از عملکرد دشمن موجودیت این مجموعه به سود ماست(به سود طبقه کارگر ) یا خیر، اگر نیست باید نقد محتوایی ارایه بدهیم یعنی صرفا” به بهانه نام جمع اوری کننده یا کاشف نام آن  یا مورد سو استفاده قرار گرفته اند، حق نداریم مقوله  را رد یا قبول بکنیم  البته رفیق پویان دو مورد از تز های انحرافی استالینست ها را بیان می کند و تلاش دارد که آنها را بخشی از اصول مارکسیسم – لنینیسم قلمداد کند که اگر قبول کنیم ایشان به هدفش می رسند اما سوال این است آیا یک گرایش می تواند اصول متضاد را همزمان در داخل خود بپذیرد ؟ چون آن دو تزی که متعلق به استالینیست ها است کاملا” ضد مارکسیسم و ضد لنینیسم است( که خود رفیق پویان نیز اعلام نموده است) این دو گرایش مجموع تئوری های متضاد را مخلوط کرده به کار می برند اول استالینیست ها برای سو استفاده، این اصول متضاد را با هم به کار می برند و دوم  تروتسکیست ها برای مقابله با استالینیست ها این وصله نا جور را بهانه قرار داده آنگاه لنینیسم را انکار می کنند. هیچ مارکسیست – لنینیست واقعی قبول نمی کند که  دو تز استالینیستها جزیی از تز های  مارکسیست – لنینیست هستند.


رفیق پویان می گوید:


” … بنابراین تا به این جا که روشن می شود که  استالین تلاش دارد ابتدا ” لنینیسم ” مورد نظر خود را با پیوند زدن به اصول ، پراتیک و تاریخچه “بلشویسم”معتبر جلوه دهد و سپس آن را در تقابل با دشمن به نام “تروتسکیسم” توجیه کند . به بیان بهتر ، این لنینیسم مورد اشاره استالین ، تنها وتنها می توانسته است در تقابل با چیزی به نام “تروتسکیسم ” موجودیت داشته باشد “


خیلی جالب است از این گفته چنین بر می آید که استالین برای مقابله با تروتسکیسم  چیزی را خلق می کند یا چیز موجود کوچک و چیپی را که لنینیسم است از طریق سو استفاده از بلشویسم بزرگش می کند تا به تواند در مقابل یک چیز معتبر و بزرگی قرار بدهد . اما ایشان مشخص نمی کنند که این بزرگی برای تروتسکیسم از کجا آمده است که برای لنینیسم نیامده است. و باز ایشان مشخص نمی کنند که چه اتفاقی افتاده است که تروتسکیسم خود به خود یا به هر صورتی توانسته موجودیت داشته باشد ولی لنینیسم برای به وجود آمدن نیاز به ساخته شدن توسط استالین و حمایت های او دارد.  لازم است از رفیق پویان سوال شود که جایگاه لنین در مجموعه اصول ، پراتیک و تاریخچه بلشویسم کجاست ؟ اگر به این سوال دقیق بپردازد خود متوجه خواهد شد که بلشویسم هر گز بدون لنین نمی توانست هستی داشته باشد.اگر با توجه به گفته رفیق پویان در بالا نوشته های این رفقا را دنبال کنیم معلوم می شود که اعتقاد دارند تروتسکیسم ادامه بلشویسم است . چگونه می شود تروتسکیسم می تواند ادامه بلشویسم باشد ولی لنین حتی نمی تواند دارای لنینیسم باشد؟یکی دیگر از علل انکار لنینیسم این است که تروتسکیسم بتواند ادامه بلشویسم شود.


یعنی لنینیسم چیزی برای هویت یابی و موجودیت ندارد و فقط می تواند یک ابزار در دست استالینیسم برای مقابله با تروتسکیسم باشد ؟ این گونه لاف زدن از عجایب است که فقط باید بگویم : روز گار غریبی ست نازنین .


آیا اصول و تئوری های لنین در مقابل انحرافات دیگر مانند کاتوسکیسم، سوسیال شوونیسم ، مارکسیست های علنی ، اکونومیسم ، آتو زوئیسم ، امپریالیسم، انحلال طلبی، سانتریسم و… همه را می شود فقط در مقابله با تروتسکیسم  خلاصه کرد؟ آن هم برای مقابله با بخش بسیار کوچکی از خودش؟


همانطور که بالاتر گفتم استالینیستها برای تثبیت پایه های خود اقدام به سو استفاده از  لنینیسم کردند و تروتسکیست ها برای موجودیت  و هویت یابی اقدام به انکار لنینیسم کردند.


رفیق پویان می گوید :


“…لنینیسم موردنظر استالین…”  اما ایشان هیچ جایی از نوشته اش از لنینیسم دیگری نام نمی برد و آن را معرفی نمی کند این یعنی حذف، تحریف و نادیده گرفتن و انکار لنینیسم به بهانه مخالفت و مبارزه با استالینیسم، این رفقا در تحلیل نهای خود به صورت دو پهلو و کشدار استالینیسم را ادامه لنینیسم می نامند. اما از روی ناتوانی در نقد محتوایی لنینیسم، اقدام به نقد شکلی آن برای مقابله با استالینیسم می کنند. چرا؟


خیلی ساده است دو فرقه در مقابل هم قرار دارند و هر دو با دفاع بد اصول اصلی را زیر پا می گذارند یکی با سو استفاده از لنینیسم و دیگری با انکار لنینیسم .


رفیق پویان با تکیه بر استالینیسم و با دیدگاه استالین به مارکسیسم_ لنینیسم نه با دیدگاه اصول واقعی مارکسیسم _ لنینیسم نگاه می کند سپس تحریف گونه می گوید:


” بنابراین یکی از بنیانهای ” مارکسیسم_ لنینیسم” اینست که انقلابات سوسیالیستی تنها به وسیله حزب کمونیست، بخش پیشتاز طبقه کارگر (سازمان دهنده یا رهبر آن ) محقق خواهد شد.” باید از رفیق پویان پرسید در کدام گفته مارکس یا لنین چنین حرفی یا اصلی وجود دارد ؟ متاسفانه این رفقا نیز مانند توده ای ها دست به تحریف می زنند. بیشتر مواقع این رفقای اول بحث ها و خواسته های استالین را معیار و ملاک قرار می دهند آنگاه با آن معیار و ملاک مارکسیسم_ لنینیسم و افراد را می سنجند سپس به همه انگ استالینیستی می زنند باز در این رابطه بحث خواهم کرد.


رفیق پویان به جای لنینیسم می گوید تئوری حزب لنینی چرا این رفقا لنینیسم را بکار نمی برند خود می گویند ما لنینیسم را قبول داریم اما چون استالین و استالینیست ها این کلمه را بکار بردند و معنا و مفهوم ان مخدوش شده است و گفتنش در تفهیم موضوع ایجاد مشکل می کند از این جهت استفاده نمی کنیم . اما واقعیت چیز دیگری است که تا پایان این بحث بیان خواهد شد. در اینجا همین قدر کافی است که بگویم آیا می توان بحث های لنین در رابطه با امپریالیسم، اکونومیسم و … را در عبارت تئوری حزب لنینی خلاصه کرد؟


رفیق پویان می گوید :


 ”… مارکسیسم_ لنینیسم” استالین ناگزیر و بنا به ماهیت خود ….” اینجا باز این سئوال پیش می آید وقتی مارکسیسم_ لنینیسم  استالین وجود دارد، پس می تواند مارکسیسم_ لنینیسم دیگری نیز وجود داشته باشد آن چیست و چرا رفیق پویان آن را معرفی نمی کند؟


  باز می گوید :


” این گونه بود که ” مارکسیسم_ لنینیسم ” (یعنی همان استالینیسم ) به تنها تئوری و پراتیک صحیح مارکسیسم در قرن بیستم تبدیل شد و اعلام گشت که ” بدون وفاداری به مارکسیسم_ لنینیسم ، انقلاب سوسیالیستی تحقق نخواهد یافت “


به این گفته از دو زاویه می توان جواب داد ۱- فعلا” تا این تاریخ ثابت شده است چه آنهای که “وفادار” بودند و چه آنهای که وفادار نبودند هیچ کدام نتوانستند انقلاب سوسیالیستی را محقق کنند پس این گفته حداقل در مورد مخالفان مارکسیسم – لنینیسم با هر روی کردی کاملا” درست است.


 ۲- البته مارکسیسم – لنینیسم هیچ ربطی به استالینیسم ندارد هر چند که عبارت فوق توسط او نامگذاری شده است و استالین و استالینیست ها از آن سو استفاده کردند. و تروتسکیست ها و دیگر گرایشات انحرافی برای ممکن شدن موجودیت خود مجبورند آن را به استالینیسم متصل نمایند  اما این گرایش قبل از به وجود امدن یا نمایان شدن استالینیسم موجودیت داشت و تاریخا” نیز ثابت کرده است که تنها گرایشی که می تواند انقلاب کارگری را ممکن کند همین مارکسیسم – لنینیسم است و شاهد تاریخی این گفته پیروزی انقلاب ۱۷ اکتبر ۱۹۱۷ است  و البته بقیه گرایشات نیز طی یک قرن طول عمر خود ناتوانی خود را ثابت کردند که هیچ کدام نمی توانند انقلاب کارگری را ممکن کنند و یکی از این گرایشات نا توان گرایش مارکسیست های “انقلابی” است که علی رغم وجود شرایط عینی انقلاب در مقاطعی از عمر آنها نتوانستند شرایط ذهنی انقلاب را ممکن نمایند. این بحث ثابت می کند که تنها گرایش اصولی و انقلابی فقط و فقط مارکسیسم – لنینیسم است که در مقطعی از زمان استالینیست ها توانستند با سو استفاده از نام آن بقیه گرایشات (که البته آنها نیز انحرافی بودند )را سرکوب نمایند.


استفاده غلط از یک مجموعه، دلیل به غلط بودن اصول مجموعه نمی باشد  بنابراین نمی توان به دلیل اینکه استالین سوءاستفاده کرده است مارکسیسم_ لنینیسم را کنار گذاشت . به مثال های زیر توجه کنید :


کشورهای امپریالیستی به بهانه های مختلف و با تبلیغات، دمکراسی و آزادی را محدود می کنند اما می گویند همه کارهای خود را برای آزادی و دمکراسی انجام می دهیم و ما می بینیم که با نام دمکراسی و آزادی جنایت می کنند . با متدی که رفیق پویان بیان می کند باید از دمکراسی بگذریم یا استالین از مارکسیسم_ لنینیسم سوءاستفاده کرده است اگر این بهانه  می تواند باعث شود که مارکسیسم_ لنینیسم را کنار بگذاریم خوب او(استالین) از کارگران هم سوءاستفاده کرده است چرا کارگران را کنار نمی گذارید؟ نان هم می خورده است چرا  هنوز نان می خوریم؟  اونفس هم کشیده است چرا نفس می کشیم؟ این طرز برخورد با اصول و علم، مارکسیستی و انقلابی نیست.


چند مثال دیگر، تروتسکی را با داس کشتند آیا می شود داس را نا دیده گرفت؟ یا می دانیم در شکل و شمایل یک کشاورز  این کار را کرده اند آیا می شود کشاورزها را کنار گذاشت ؟ کارگران زیادی هستند که ضد منافع خود و طبقه کارگر به سرمایه داری خدمت می کنند آیا می شود کارگر را کنار گذاشت؟ دانشمندان زیادی داریم که فقط و فقط برای منافع شخصی خودشان دست به اختراع زده اند آیا درست است که بگوییم علم او با هدف منافع شخصی کشف یا اختراع شده نباید از آن استفاده کرد؟ یا تقریبا” در تمامی زمانها عده ای بسیاری، از علوم به کررات سو استفاده کرده اند آیا می شود علوم مورد سو استفاده را کنار گذاشت یا انکار کرد؟


نتیجه و حاصل متد رفیق پویان و تقریبا” تمامی کسانی که به بهانه مقابله با استالیسم ، لنینیسم را انکار می کنند این چنین است.


با توجه به مثالهای بالا معلوم می شود که رفیق پویان به خاطر مخالفت با استالین می خواهد با مارکسیسم_ لنینیسم  تسویه حساب کند . و متاسفانه برای تسویه حساب اقدام به نقد محتوای عبارت فوق و اثبات غلط یا درست بودن آنها نمی کند بلکه به نقد شکلی و کاشفان نام و عبارت فوق محدود می ماند که این طریقه نقد ربطی به علم و دانش و ربطی به تجزیه و تحلیل ونقد مارکسیستی ندارد . دقیقا” این برخورد ،برخورد استالینی است که به این اعتبار می توان گفت این رفقا روی دیگر سکه استالینیست هستند. موجودیت و هویت هر دوی اینها به یکدیگر وابستگی تام دارد همان طور که رفیق پویان نوشته  استالین برای مقابله با تروتسکیسم از لنینیسم سوء استفاده می کرده و حال تروتسکیستها برای مقابله با استالینیست ها دست به انکار لنینیسم می زنند ،این یعنی دو روی یک سکه .


ایشان می گوید پس به طور خلاصه باید گفت :


“…”مارکسیسم_ لنینیسم ” ،به عنوان اختراع استالین، پوششی بود برای پنهان ساختن عقاید ضد مارکسیستی و ضد لنینی…که وسیعا” همچون حربه ای در مقابل تروتسکی و پیروان مارکسیسم انقلابی به کار گرفته شد…” جالب تر اینکه رفیق پویان حساسیت خاصی به کلمه لنینیسم دارد و هیچ وقت نمی تواند فکر کند وقتی مارکسیست می تواند وجود  داشته باشد چرا لنینیسم نمی تواند وجود داشته باشد؟ استالین از مارکسیسم ، از سوسیالیسم و … سو استفاده کرده است پس چرا فقط  به لنینیسم حساسیت پیدا کرده اند؟ این سوال با  سوال دیگری که به صورت زیر طرح می شود جواب مشترک دارند چرا این رفقا به جای مارکسیست  – تروتسکیست خود را مارکسیست های انقلابی می نامند ؟


این رفقا همین طوری بدون استالینیسم نمی توانند هویت و موجودیت داشته باشند. وای به روزی که مجبور شود لنینیسم را نیز به پذیرند. کسی نمی تواند مطلبی از این رفقا ارایه بدهد که حرفی از لنین بنویسید و چند خط بالاتر یا چند خط پایین تر از آن نام تروتسکی را به بهانه های مختلف(که ممکن است به موضوع متن فوق هم ارتباطی نداشته باشد ) نیاورده باشند تمامی مطالب این رفقا را بررسی کنید اگر کسی انقلاب ۱۹۱۷ و قبل و بعدش را نداند فکر می کند در آن انقلاب فقط دو رهبر وجو داشت لنین و تروتسکی ،جالب است بدانیم اگر امکان داشت لنین را نیز حذف می کردند تا بگویند رهبر اصلی تروتسکی بود چون این رفقا برای اثبات موجودیت خودشان و داشتن هویت فقط و فقط به دنبال جمع آوری سند و مدرک جهت اثبات اینکه تروتسکی از رهبران انقلاب بوده است می باشند و در مقابل اینها استالینیستها نیز به دنبال جمع آوری مدرک هستند که ثابت کنند تروتسکی مهم نبود و اگر بوده خیانت کرده است در میان این نبرد فرقه ای، هر دو بر ضد لنینیسم کار کرده اند و می کنند  استالینیستها پشت لنینیسم پنهان می شوند و تروتسکیستها اقدام به انکار لنینیسم می کنند، تا استالینیست ها را بدون تکیه گاه کنند. اگر لنینیستها بخواهند تئوری و اصول انقلابی را نجات بدهند باید هر دوی این گرایشات را نقد نمایند.


رفیق پویان در واقع تلاش می کند استفاده و بیان عبارت مارکسیسم _ لنینیسم را نقد کند اما چون ظاهرا” مارکسیسم را قبول دارد بنا براین اصلا” وارد نقد اصول مارکسیستی نمی شود و باز ظاهرا” سبک و متد مبارزاتی لنین( به بیان ما لنینیسم) را قبول دارد بنابراین وارد بحث و نقد آن اصول و تئوری و سبکی که به لنینیسم معروف شده است نیز نمی شود . آنچه او نقد می کند که البته نمی توان نام نقد بر روی آن گذاشت بلکه بهتراست بگوییم آنچه رفیق پویان رد می کند دو مقوله است :


۱- نامگذاری وبیان اصول لنینی با کلمه  لنینیسم


۲- استفاده ترکیبی از مارکسیسم با لنینیسم به صورت (مارکسیسم _ لنینیسم )


برای کشف سردرگمی رفیق پویان در ارایه این نقد باید در جاهای دیگری غیر از مطلب فوق گشت چون نقد فوق هدفش نقد مارکسیسم یا لنینیسم  و حتی نقد مارکسیسم _ لنینیسم نیست بلکه هدف ایشان خارج کردن و نجات تروتسکیسم از زیر سایه و بختک لنینیسم است. برای نجات از فشار این بختک اقدام به پاک کردن صورت مسئله یعنی انکار لنینیسم می کنند دراین باره بعدا” نیز بحث خواهم کرد.


به هر صورت رفیق پویان برای رد لنینیسم تنها تکیه گاهش این است که لنینیسم را استالینیستها نامگذاری کرده اند و سپس از عبارت  مارکسیسم _ لنینیسم استفاده کردند بعد از آن نیز کسان دیگری مانند خروشچف و غیره برای منافع خودشان مورد سوءاستفاده قرار دادند و از این موارد نتیجه می گیرد که مارکسیسم _ لنینیسم نمی تواند مورد استفاده طبقه کارگر یا انقلابیون واقعی قرار بگیرد ایشان هرگز وارد نقد اصول و تئوریهایی که به لنینیسم یا به قول ایشان تئوری حزب لنینی معروف است نمی شود نه آنها را تایید می کند و نه رد می کند


اما چرا از بین همه ی ائیسم ها لنینیسم باید حذف شود؟


برای اینکه تروتسکیسم به یک گرایش تمام عیار تبدیل شود ، مارکسیسم نباید حذف شود چون سرچشمه است و با حذف آن هر گرایش داخل طبقه کارگر در واقع خودش را حذف می کند . استالینیسم نباید حذف شود بلکه باید هر چه بیشتر بزرگنمایی شود چون هویت و موجودیت تروتسکیسم به موجودیت و بزرگنمایی آن بستگی دارد یعنی بدون وجود استالینیسم، تروتسکیسم هیچ هویت وجودی نمی تواند داشته باشد از طرفی تروتسکیسم با وجود لنینیسم نیاز به موجودیتش نیست یعنی وجود لنینیسم موجودیت تروتسکیسم را منتفی می کند. تروتسکیسم هویت وجودی خود را نه از راه مبارزه طبقاتی بلکه از موجودیت استالینیسم و مبارزه با استالینیسم کسب می کند  در حالی که لنینیسم به خاطر اینکه هویت خود را در همراهی با مبارزات اگاهانه طبقاتی کسب می کند و استالینیست نیز هویت خود را از به انحراف کشیدن مبارزه طبقاتی  کسب می کند با توجه به موارد بالا برای تبدیل شدن تروتسکیسم به یک گرایش تمام عیار باید اصول لنینیسم را (نه کلمه لنینیسم ومخترع آن و نه عبارت مارکسیسم _ لنینیسم) نقد کنند و چنین توانی در تروتسکیسم نیست حال که چنین توانی نیست بهتر است با هر روش و سبکی شده از طرح لنینیسم جلوگیری کرد، به این دلیل است که مجبور می شوند بگویند نیازی به تولید ائیسم نیست نه نیاز است بگوییم لنینیسم ونه تروتسکیسم ، و هر گاه چیز جدید به تئوریهای انقلابی اضافه شد مجبور به اختراع یک ائیسم جدید شویم  بلکه می گوییم مارکسیسم انقلابی که کلمه انقلابی برای استفاده در تمام فصول باشد . که هم لنینیسم و هم تروتسکیسم را در خود دارد اما اگر واقعا” هدف همین باشد و اگر واقعا” چنین چیزی ممکن باشد خوب است. ولی هدف این نیست و چنین چیزی ممکن  نیست. چون اگر هدف این باشد متوانیم به جای استالینیسم بگوییم انحراف و همه انحرافات در درون آن است پس چرا با ائیسم ها ، انحرافات مختلف را از هم جدا می کنیم اصلا” چرا می گوییم مارکسیسم انقلابی آیا همان مارکسیست کفایت نمی کند ؟ اصلا” چرا نمی گوییم صف انقلابی ، صف ضد انقلابی خوب همه چیز مشخص میشود


اینجاست که معلوم می شود کار سانتریستی در حذف کردن لنینیسم و بزرگ کردن استالینیسم و در همین حال وصل کردن لنینیسم به استالینیست و همین طور بیان غیر مستقیم تروتسکیسم،ربطی به کم کردن ائسم ها ندارد.بلکه هدف ممکن کردن موجودیت و نهایت اصولی نشان دادن  یک گرایشی است که در صورت به رسمیت شناختن لنینیسم خودش غیر اصولی و بیانش انحراف خواهد بود.

محمد اشرفی
۴/۹/۱۳۹۱

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر